یک روزبا مامان دوقلوها
روزها و روزگار من تقریبا در خونه سپری میشه و کمتر پیش میاد که اینجا ٬ ساعت هامون در بیرون از خونه طی بشه مگر اینکه دوقلوها رو ببرم دکتر و یا ده دوازده روزی یکبار یه ساعتی برم بازار و یه چرخی بزنم .... و مثل خیلی از مادرهای دیگه در امر تربیت و به اصطلاح بزرگ کردن و مراقبت از بچه هام گاها خیلی حرص و جوش میخورم که البته خیلی دلایل داره و یکیش شیطنت دوقلوهاست .... قصه امروزمون مربوط میشه به 7 اسفند که اون روز حالم بد بود اما با وجود این وقتی در رو باز میکردم و با حیاط خاک آلود مواجه میشدم حسابی کلافه تر میشدم آخ ه بعد از زدن چمن ها و گلکاری وقت نشده بود تمیزش کنم پس رفتم حیاط و اول جارو بعد هم شستمش و حسابی لذت ...