آوا سادات  از داداشش سید اهورا 2 دقیقه بزرگتره و آوا سادات از داداشش سید اهورا 2 دقیقه بزرگتره و ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

دوقلوهای افسانه ای من

تولد 5 سالگیتون مبارک

تو را نگاه میکنم که دیدنی ترین تویی و از تو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی من از تو حرف میزنم شب عاشقانه میشود تو را ادامه میدهم همین ترانه میشود کاش به شهر خوب تو ، مرا همیشه راه بود راه به تو رسیدنم ، همین پل نگاه بود .... میوه های خوش رنگ و بوی زندگیم بودن و داشتن شما را چگونه سپاس گویم ؟ چگونه قدر شناس نعمت داشتن فرشته های معصومی چون شما باشم و با آنکه سراسر مهر و عاطفه شده ام از اولین  لحظه دیدن شما ، اما هنوز بسی راه مانده تا شایسته بودنم برای این موهبت بزرگ الهی ..... گل های نازم ، تولد 5 سالگیتون مبارک باشه ! مامانی های خوشگلم ایشالا که همیشه شاد و سالم و صالح باشین ! تا همیشه همیشه عاشقتونم ...
29 آذر 1394

گپ وگفت با دوقلوها

گلهای خوشگلم ! این روزهایی که میگذره من و شما حسابی مشغولیم و به قول گفتنی سرمون خیلی شلوغه به سلامتی ترم پنج زبان رو پشت سر گذاشتین و فردا فاینال دارین و از هفته دیگه هم احتمالا ترم جدید شروع میشه ، از اول آبان با دو جلسه غیبت به خاطر مطلع نکردنمون کلاسهای جامعه القران رو شروع کردین و  ایشالا قراره ظرف 4 ماه  آیه های کوچیک قرآن رو با اشاره آموزش ببینین ، روزهای اول خیلی سختتون بود و من و بابا به خاطر اینکه خدای نکرده زده نشین تصمیم گرفتیم  فعلا منصرف کلاس قرآن بشیم اما خانم گلستانی مربی تون از من خواستن که چند روز فرصت بدم و خدا رو شکر الان  خیلی خوب شدین و خیلی هم به این کلاس علاقه نشون میدین ! و با اینکه ...
8 آذر 1394

سلام

ی سلام گرم و صمیمی به همه دوستان و مامان های عزیز و مهربون و نی نی های دوست داشتنی .... چند وقتی هست که من اینجا نیومدم و مطلب جدید نذاشتم !! اما باید بگم که دوقلوهای خوشگل من کلی زندگیشون عوض شده ، بزرگتر شدن و کلی هم تغییر کردن تا چند روز آینده ترم جدید کلاسهای زبانشون شروع میشه و باید بگم در ترم جدید  سطح 1 کتاب 2 poocket رو یاد بگیرن که در واقع میشه سطح 5 و کلی کلمه انگلیسی یاد گرفتن و امیدوارم که در آینده با همون علاقه روزها و ترمهای قبل ادامه بدن ... چند روز آینده هم کلاس یاد گیری و حفظ قرآن کریم با اشاره آغاز میشه و امیدوارم که اونجا هم علاقه نشون بدن و ادامه بدن ! در طول تابستون بیشتر اوقاتمون رو علاوه بر بازی...
14 مهر 1394

تولد 4 سالگی

                                                                                                            به جشن تولد سالگی دو...
29 آذر 1393

سلام سلام سلام

سلام به مامان های مهربون و  زحمت کش و  سلام به کوچولوهای خوشگل و دوست داشتنی ..... این روزهایی که میگذره واسه خانواده کوچیک ما روزهای قشنگ و خاطره انگیزی ست روزهای آخر آذر ماه ، روزهایی که خداوند بزرگ باز ما رو مورد عنایت خودش قرار داد و دو تا نی نی خوشگل و ناز رو به ما ارزانی کرد و زندگی من و بابای دوقلوها رو سرشار از شادی و تغییرات قشنگ کرد سرشار از عظر نفسهای بهشتی و زمزمه فرشته های سپید بال آسمونی ... یادش بخیر روزهای قشنگ و تکرار نشدنی آخر سال 89 که با قدم رنجه کردن دوقلوهای افسانه ای ما به این دنیا و حضورشون و وجود نازنینشون با اون چشمهای کوچولو و لبهای غنچه  و موهای مشکی و دست و پاهای کوچولوشون و گریه های گاه و بی...
28 آذر 1393

بازی فوتبال و تشویق دوقلوها

این روزها مثل برق و باد در گذر هستند و دوقلوهای من هم خدا رو شکر در صحت و سلامت روزها رو میگذرونن ، به خوبی می تونم بزرگ شدنشون رو ببینم ! توقعات  من و بابایی شون هم ازشون بیشتر شده و بعضی حرف ها و کارهاشون باعث میشه بهشون گوشزد کنیم که مثلا آقا شما ماشالا بزرگ شدی این حرف و یا فلان کار اصلا خوب نبود که انجام دادی و .... الان هم که ساعت 2 بعد از ظهره با باباشون رفتن استادیوم پشت خونه واسه دیدن فوتبال آخه تیم فوتبال شهر با ی تیم دسته یکی مسابقه داره که البته نمیدونم چه تیمی هست راستش یادم رفت از بابایی بپرسم ما به دوقلوها سفارش کردم حسابی تیممونو تشویق کنن و جیغ و هورا یادشون نره خلاصه دغدغه این روزهای من تربیت درست دوقلوهاست و ...
28 آبان 1393

عید غدیر مبارک باشه

عید سعید غدیر خم رو به همه نی نی های خوشگل و مامان و باباهاشون تبریک میگم مخصوصا به بچه سید های عزیز و مخصوصا به دوقلوهای خوشگلم و بابایی خوبشون ایشالا همگی زیر سایه مرتضی عل (ع) و در پناه خداوند مهربون روزگار شادی رو سپری کنین .. ...
21 مهر 1393

روز کودک مبارک

این روز قشنگ رو به همه کودکان دنیا مخصوصا کودکان نازنین کشور عزیزمان ایران و پدر و مادرهای مهربونشون تبریک و تهنیت عرض میکنم و از خداوند مهربون می خوام تا همه فرزندان ما در صحت و سلامتی  و شادی این روزهای معصومیت رو طی کنن و بتونن فردا  مردان و زنان مسئولیت پذیری باشند .
16 مهر 1393

دوقلوها مستقل میشوند

دیشب دوقلوها یکی از تجربه های بزرگ زندگیشون یعنی کسب استقلال رو با خوابیدن در اتاق خودشون شروع کردن راستش به نظر من که زمان کمی هم دیر شده اما بابایی دوقلوها کمی تردید داشت و میگفت زوده من هم خیلی اصرار نداشتم آخه از حشره ها و اذیتشون می ترسیدم و نگران بودم اما بالاخره قرار گذاشتیم که با پایان ماه رمضان حتما این تصمیم رو عملی کنیم و دیروز وقتی دوقلوها خواستن تا چادرشون رو بر پا کنم باهاشون شرط کردم که با این شرط که قول بدن تا شب روی تخت و در اتاق خودشون بخوابن و اونا هم قبول کردن ! شب که شد من هم رختخوابم رو توی اتاقشون و بین دوتا تختشون چهن کردم و دو تا کتاب براشون بردم توی اتاق و شروع کردم به خوندنش خلاصه تا بخوابتن ساعت تقریبا یک بامد...
11 مرداد 1393

رویاهای کودک من

عروس میشم رو فرشی میارم میوه میشورم گیلاس می شورم آلو میشورم زردآلو میشورم غذا میپزم آش میپزم ماکارانی میپزم ، یخپال میخوام کریستال میخوام مبل هم میخوام همه چی براتون میارم ، بر بابات، شوهرت مامانت ، پاشنه بلند میخوام ، میخوام درس بخونم مدرسه برم ، دانشگاه برم می خوام با ... ازدواج کنم ]چکمه هم میخوام و من پرسیدم دیگه چی میخوای ؟؟؟ هیچی مامان دیگه نموند( دیگه چیزی نموند که بخوام ) - خوب کمی فکر کن ودخترم بعد از اینکه کمی فکر کرد اعلام کرد که دیگه بسه و دیگه چیزی نمی خوام عزیزکم این روزها که بر من و شما میگذره روزهای زیبا و تکرار نشدنی هستند روزهای کودکانه تو و برادر عزیزت و روزهای مادرانه من ! وقتی به گذشته نه چندان دور نگاه...
6 مرداد 1393