اولین بار
فرزندان دلبندم روزهای مان با سرعت باد می گذرند ... می دوند و می روند و گره می زنند ما را به فرداهای نیآمده... وقتی به پشت سر چشم میدوزم و این سرعت سرگیجه آور در جهش به فردا را به یاد می آورم ، دلم میگیرد ......... راستش را بخواهید دلتنگ میشوم به خاطر این روزهای شیرین و شیرین تری که از شما گذشت ومیگذرد که سالها چشم به راه آمدنشان بودم و حالا با چشم برهم زدنی رقص کنان میگذرند، دوست دارم با سکون این روزها از این همه زیبایی و معصومیت لذت ببرم ! در آینه شفاف چشمهایتان عشق را بنگرم و از چشمه جوشان و زلال عشق نابتان سیراب شوم ! حتی ثانیه های تمام لحظاتی که مرا محکم در آغوش کوچکت...