آوا سادات  از داداشش سید اهورا 2 دقیقه بزرگتره و آوا سادات از داداشش سید اهورا 2 دقیقه بزرگتره و ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

دوقلوهای افسانه ای من

روزی که طبع شاعری مامان گل کرد

1392/9/1 0:58
نویسنده : مامان دوقلوها
413 بازدید
اشتراک گذاری


چهار روزه که آسمون یه ریز می باره و آسمون اینجا حسابی تند میباره ! اما بعد از بارون
خیلی زیبا میشه و به نظرم نیمه دوم آبان به بعد هوای
اینجا بهشتی میشه .....

اما متاسفانه آوا جون از بارون می ترسه و امروز که از خواب بیدار شد وقتی دید بارون قطع شده با خوشحالی در حالیکه هنوز چشمهاشو می مالید گفت "مامان بالون تموم شد؟" و من هم گفتم آره تموم شد و گفت "بالون نمت خوداست" (بارون نعمت خداست) و بعد از اینکه صبحانه خوردیم رفتم تا پارچه ای رو که زیر سفره به هنگام غذا خوردن دوقلوها پهن می کنم تو باغچه خونه بتکونم تا پرنده ها هم نصیبی از سفره مون داشته باشن که به قول دوقلوها "پلنده ها گوناه دالن" ( پرنده ها گناه دارن) سرمای لذتبخشی رو پوست آدم می نشست و با دیدن این وضع به نظرم رسید که بهتره آش رشته بپزم مخصوصا تمام موادش رو در فریزر آماده داشتم و وقتی با دوقلوها در میون گذاشتم با اشتیاق خاص روزهای کودکی موافقتشون رو اعلام کردند و تصویب شد که آش رشته نهار امروز باشه   ...niniweblog.com
قبل از ظهر بارون شروع به بارش کرد و صدای رعد و برق هم به اون اضافه شد و آوا طفلی در حالیکه رنگ صورتش پریده بود گوش هاش رو هم با دست گرفت و من که اینو دیدم سعی کردم تا حواسش رو از این موضوع پرت کنم و با او و داداشیش از صدای رعد و برق گفتم : ببینید این صدا صدای آسمونه که میگه  بچه ها می خواد بارون بیاد و فکری به ذهنم رسید و بعد از مکث کوتاهی این شعر ناخود آگاه و آهنگین بر لبهام جاری شد در حالیکه سعی میکردم با شکلکهایی که از خودم در میاوردم حواس دخترم  از صدای بارون پرت بشه .....


آهای آهای بچه ها

خبر خبر خبردار

میخواد بارون بباره

تو کوچه و تو بازار

آهای آهای بچه جون

چترتو با خود ببر

تا که یه وقت خیس نشی

میری به مهد کودک 

 
حالا باز هم روی ادامه این شعر فکر میکنم شاید بتونم مثل قدیمها شعر بگم  !!! راستی این هم نهار امروزمونکه طعمش با شعری که میخوندیم خیلی چسبید ! جاتون خالی ...

 آش رشته

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)