دوشنبه 29 آذر ماه سال 1389
آدر ماه رو به جز سرماش خیلی دوست دارم خاطرات خوب زیادی ازش دارم مثل آشنایی با همسرم مراسم عقدمون و از همه قشنگتر صبح روز دوشنبه ۲۹ آذر ماه سال ۱۳۸۹ بود که در بیمارستان نفت تهران دوقلوهای عجول ما چشم های قشنگشون رو به روی این دنیا باز کردند و دنیای ما رو سرشار از شادی و امید به فرداها کردند چقدر منتظر دیدن اون روز بودیم و چه نقشه های برای روز تولد بچه ها و تدارکات قبلش که دیگه قرار شده بود روز ۱۲ دی باشه کشیده بودم خدا میدونه و اما از اونجا که هر چه دلت خواست نه آن میشود هر چه خدا خواست همان میشود مقدر شده بود تا فرشته های کوچولوی ما آذری بشن ....
(تشریف ببرید ادامه مطلب)
جوجوهای کوچولوی مامان شما (یکماه وسه روز ) زودتر از موعد به دنیا اومدین نمی دونم عجول بودین و دوست داشتین که دنیای اونطرف دنیای کوچک اون روزهاتونو زودتر ببینین و با اون صداها و نورهای عجیب آشنا شین یا دل شما و خدا از اون همه سختی که مامانی تو اون روزها صادقانه و با عشق می کشید سوخت و خواستین تا راحت بشه ٬ نمی دونم اما به هر حال خوش اومدین و دنیای ما رو غرق در نور و تازگی کردین .....