آوا سادات  از داداشش سید اهورا 2 دقیقه بزرگتره و آوا سادات از داداشش سید اهورا 2 دقیقه بزرگتره و ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

دوقلوهای افسانه ای من

من و آقا سید

1392/8/2 17:44
نویسنده : مامان دوقلوها
417 بازدید
اشتراک گذاری


روز عید غدیره و چون دوقلوهای من هم سید هستند این پست رو به پدرشون و دوقلوهام  تقدیم میکنم ......

من نسبت به سیدها ارادت خاصی دارم و حتی  در زمان مجردی هم دوست داشتم همسر آینده ام سید باشه و حالا خیلی خوشحالم که همسرم  سید و مادر دوتا بچه سید هستم و خدا رو شکر میکنم   .

سیدها

 

 

          

                                    " عید غدیر مبارک " 



                                                ( تشریف ببرید ادامه مطلب)

من و آقا سید بچه دار شدیم و بعد از چهل و دو روز در حالیکه جمع دو نفره مون تبدیل به خانواده چهار نفره شده بود برگشتیم سر خونه و زندگی خودمون ٬ حالا من مونده بودم و دو تا نی نی خیلی کوچولو ٬ دنیایی از استرس و ترس ٬ کوهی از خستگی و مشکل مزمن اکثر خانم ها در اون دوران یعنی افسردگی پس از زایمان ......
آقا سید هم که قول داده بود تا در ادامه مسیر کمکم کنه اولین کاری که کرد این بود که از  یکی از بستگانش خواست که واسه کمک چند ماهی رو در منزل ما ساکن بشه !
از روزی که طوبی اومد زندگیمون کمی متفاوت شد اما به هر حال کمک خوبی بود و مهمتر اینکه با حضورش تو اون روزها تنهایی رو کمتر احساس میکردم  یادمه آوا خانم که حالا به اصطلاح از چهله در اومده بود از دم غروب تا پاسی از نیمه شب (تقریبا هر شب) بدون خستگی شروع به گریه میکرد و تا سوار ماشین نمیشد و بارها و بارها طول چند کیلومتری شهر رو طی نمیکرد به خواب نمی رفت و تازه گاهی از اوقات همین که به خونه میرسیدیم باز بیدار میشد و شروع میکرد
خلاصه تو اون روزهای سخت و طاقت فرسا آقا سید بود که بهترین کمکم بود از زمانی هم که طوبی از پیشمون رفت تا به امروز که دوقلوها ۲ سال و ۱۰ ماه و ۴ روزه شون شده در هر مرحله از زندگی بچه هامون آقا سید انصافا خیلی کمکم کرده از ظرف شستن و شیر درست کردن واسه بچه ها گرفته تا شب بیداری ها و تعویض مای بی بی دوقلوها و توالت بردن و خوابوندن و غذا دادن به اونها و مخصوصا با اوضاع جسمی بد من طفلی واقعا روزهای سختی رو تحمل کرد و می کنه و من مثل همیشه که از خداوند خواستم کمکش کنه در اینجا هم دعای همیشگی ام رو واسش زمزمه میکنم که الهی همیشه به همسرم سلامتی عنایت بفرما و مثل همیشه به خودش می گم: عزیز دلم " الهی دست به خاکستر میزنی جواهر بشه " آمین .....  

لازم میبینم همین جا از طوبی جون هم تشکر کنم


 

آقا سید در حال تعویض مای بی بی آوا

 (آقا سید در حال تعویض مای بی بی آوا خانم)







پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهه
27 آبان 92 15:08
ايشالا هميشه سايه آقا سيدت بالا سر تو و بچه هات باشه
مامان دوقلوها
پاسخ
مرسي عزيزم انشاالله نصيب شما هم ﺑﺸه
ام الحسین
27 آبان 92 15:10
سلام خوش به حالتون التماس دعا
مامان دوقلوها
پاسخ
ممنون از اینکه به وبلاگ دوقلوهای من سر زدی راستش وقتی وبت رو خوندم یاد یکی از دوستام افتادم او چند سالی بود که ازدواج کرده بود و فرزندی نداشت اما تو رویاهاش پسری به نام علی داشت و منو که اون روزها مجرد بودم عروس خودش خطاب میکرد و ما چه ماجراهایی داشتیم تو رویای عروس و مادر شوهر بودن خیالیمون ..... من خیلی به 3 ساله امام حسین خانم رقیه(ع) ارادت دارم و ازش خواستم تا با هم به جلسه عزای اون خانم بریم اما نتونست در روز قرارمون حاضر بشه و من به جای او و با نیت و خواست او به بیت الرقیه واقع در خ نفت تهران رفتم و واسش دعا کردم و سال بعد چون ازدواج کردم و از او دور شدم و خبری نداشتم که یکی دیگه از دوستان خبر داد که او بارداره و تا دو ماهه دیگه مادر علی میشه و همینطور هم شد و علی آقا الان نزدیک چهار سالشه شما هم از سه ساله امام حسین بخواه و مطمین باش خدا به واسطه اون خانم خواهشت رو زمین نمی ذاره
مامان علیرضا
27 آبان 92 15:19
وووای من نمیدونستم شما سیدی خاله عیدت مبارک عمر با عزت